نفسمون النانفسمون النا، تا این لحظه: 11 سال و 8 ماه و 12 روز سن داره
مامانی النامامانی النا، تا این لحظه: 39 سال و 8 ماه و 12 روز سن داره

تولد دوباره ام

رویش اولین مروارید

تمام دقایق مانده از عمرم به همراه زیباترین بوسه های عاشقانه هدیه ایست برای تو النای عزیزم ....   امروز من و بابامحمد متوجه شدیم که دندونای بالایی النا جونمون داره نیش می زنه. اونم دو تا نیش کوچولو با هم. مبارکت باشه مامان جونم...     شنیده بودم که بعضی بچه ها قبل از دندون درآوردن، تب می کنن اما خدا رو شکر این اتفاق واست نیفتاد. فقط واسه خارش دندونت یه مدت خیلی لج داشتی و هر دوتامون اذیت شدیم. فدات شم که وقتی میخندی دوتا مروارید کوچولو خودنمایی میکنه. خنده های تو رو با تموم دنیا عوض نمیکنم دخترکم... النا داره یه دندون قند میخوره از قندون ...
29 دی 1391

شروع غذای کمکی

تپلوی خوشگلم رو امروز بردم بهداشت واسه یه چکاب کوچولو. وزن 154روزگی دختر 5ماهه مون 7کیلو و 900گرم. جیگر من داره به شش ماهگی نزدیک میشه و من حسابی عجله دارم که غذا دادنش رو شروع کنم. عزیزم دیروز می خواستم برات حریره بادوم درست کنم اما بابایی همش مخالفت میکنه و می گه هنوز زوده و فعلاً جوجه من باید فقط شیر بخوره اما به نظر من اگه زودتر بهت غذا بدم، بهتر به غذا خوردن عادت می کنی. وای من فدای تو بشم که وقت غذا خوردنت شده ، کی باشه خودت هی از مامانی خوراکی بخوای . هی بگی: " مامان غذا میخوام، غذا میخوام" حالا به زور بابایی رو فرستادم بادوم بخره تا حریره درست کنم واست. عمرمی دخمل ناز...
24 دی 1391

پنج ماهگی عروسکم

خوشگلم امروز تو خونه پیش بابایی موندی و من با مژده رفتیم خرید. یعنی من که خرید نداشتم . چون مژده ازم خواست رفتم تا بهش کمک کنم واسه خرید کادوی تولد نیما. خلاصه مامانی این دخترخاله ات کشت منو، تا ست اصلاح و یه بلوز خرید . انقدر واسه زود برگشتن پیش تو حرص خوردم که فروشنده ها هم متوجه میشدن. مرسی کلوچه مامان که انقدر دخمل خوبی هستی و پیش بابایی موندی. خدایا ممنونم بخاطر فرشته کوچولوی ناز و آرومی که بهم بخشیدی. راستی امروز دقیقاً پنج ماهه شدی گلم... مبارک باشه ... دوستت دارم هزااااااار تا... ...
20 دی 1391

جوجه پنج ماهه ما

این هم یه عکس از بابایی و جوجه کوچولوش که محکوم به نشستن شده؛ عزیز دلم...  آخه پدرجان شما بیش از حد عجوله دخترکم و قبول نمیکنه که شما باید هفت ماهه بشی تا بتونی بشینی. تازه هر روز داره باهات تمرین بابا گفتن میکنه آخه میخواد اولین کلمه ای که به زبون میاری "بابا" باشه- بدجنس- عاششششق هردوتونم... راستی فردا دقیقاً پنج ماهه میشی عروسکم. پنج ماه پر از لجظه های ناب عاشقیمون گذشت تا من هر روز بزرگتر شدنت رو ببینم . میبوسمت هزارتا...   ...
19 دی 1391

بوی باران

ظهر یک روز بارونی سرد ؛ من و خنده های گرم النای قشنگم، خدایا شکرت بخاطر بودنش... بوی باران می آید و هوا پر شده از دوستت دارم هایی که به بادها سپرده ام ... کاش پنجره ات باز باشد... عاشششششقتم مامانی ... ...
18 دی 1391

پیک نیک سه نفره

خوشگلم سلام. امروز یه روز تقریباً سرد ولی خیلی خوب بود که بهمون خییییلی خوش گذشت. سه نفری واسه ناهار رفتیم بیرون و بابایی کباب درست کرد. البته همش دلش میخواست تو هم میتونستی کباب به دندون بکشی تا ذوق کنه از این کارت. میگفت: "پس جوجه من چی؟ کی کباب خور میشه؟" می بینی چه عجوله این باباخان، کشته ما رو با این جوجه اش...  ...
15 دی 1391

چند تا عکس

بخورم تو رو اینم شاهکار دیروز مژده خانوم، قربونت برم الهی ملوسکم     الهی فدات بشم عشقم با این ناز خوابیدنت ...
5 دی 1391

الناگلی گوشواره به گوش

وای قربون این دخمل ناز تپلی که امروز با سوراخ کردن گوشش و گوشواره قرمزش تازه شبیه دخترا شده. آخه قبل از این هرجا می رفتیم اولین سؤالشون درمورد جنسیت شما جیگر بود. همه میپرسیدن کوچولوتون دختره یا پسر؟حالا دیگه راحت تر میشیم. راستی وقتی آقای دکتر گوشت رو سوراخ کرد، من که دلش رو نداشتم . بغل عمه مریم بودی ،یه ذره گریه کردی و اشکات سرازیر شد منم ترسیدم ولی وقتی اومدی تو بغل خودم زود آروم شدی و دیگه هیچی نگفتی. ای شیطون خودت فهمیدی می خواستیم خوشگلت کنیما. واااای من بخورم تو رو جیگرم... راستی گفتم عمه مریم واسه اینکه ایشون هیچوقت عمه نشدن و قرارم نیست بشن بخاطر همین خودش دوست داره که عمه صداش کنی. خیلی خانوم مهربونیه ایشالا که د...
3 دی 1391

...

سلام گلم امروز یکم دی ماه مطابق با 21دسامبر 2012. اگه بدونی تو این دنیا چه خبره تأسف میخوری به حال آدمهای ساده و زودباور. همون بهتر که کوچولویی تا ذهنت درگیر خرافات مزخرف نشه. آخه می دونی خیلی از مردم واقعاً به این باور رسیدن که طبق پیشگویی نوسترآداموس- پیشگو و منجم فرانسوی- که مدعی بوده با استفاده از تعلیمات ستاره شناسی، میتونه آینده رو پیش بینی کنه،امروز زمین نابود میشه و از بین میره. البته پیشگویی هایی داشته که بر حسب اتفاق درست از آب دراومده مثل حادثه یازدهم سپتامبر و قیام هیتلر؛ رهبر نازی ها.   و بر اساس این پیشگویی قراره امروز زمین نابود شه و دنیا به آخر برسه و بدترین مرگ ممکن آدما اتفاق بیفته. چند ماه...
1 دی 1391
1