مسافر کوچولوی 2
سلام عزیزم ساعت 7بعد ازظهره و علت اینکه این وقت روز با وجود بودنت تو خونه تونستم به وبت سر بزنم اینه که چند روزه که یه دوست جدید به اسم یسنا پیدا کردی -دختر همسایه مون- و الآنم باهاش مشغول بازی هستی .
فردا اولین روز ماه رمضونه ؛همون ماهی که به قمری ماه تولدت محسوب میشه و شب قدرش به دنیا اومدی فدات شم.
عزیزدلم دقیقاً ماه رمضان سه سال پیش تو عشق مامان هنوز توی دلم بودی و من و بابایی انتظار به دنیا اومدنت رو می کشیدیم ، وای که چه انتظار سختی بود. رمضان امسال هم یه کوچولوی دیگه تو وجودمه که هرچند ناخواسته قدم به دنیای سه نفره مون گذاشته اما باز بیصبرانه پذیرای وجود نازنینش هستیم. بخصوص که تو جیگر مامان برخلاف قبلاً که هرگز وجود یک رقیب رو قبول نمیکردی حالا که میبینی همه صحبت از نی نی تو راهیمون میکنن و نظر تو رو جویا میشن با اشتیاق از دوست داشتنش حرف میزنی و گاهی اوقات شکمم رو می بوسی و میگی :" مامان نی نی اینجاست؟" یا میگی "بیالش بیلون باهاش بازی کنیم، میخوام خیلی بوسش کنم" . فدای تو دختر قشنگم ، ولی باید حدود هفت ماه دیگه منتظرش بمونیم.
الناجونم باورم نمیشه که سه سال گذشت و تو جلوی چشمام قد کشیدی و حالا سه تایی باید انتظار مسافر توراهیمون رو بکشیم.
خدایا شکرت بخاطر همه چیز...