نفسمون النانفسمون النا، تا این لحظه: 11 سال و 8 ماه و 12 روز سن داره
مامانی النامامانی النا، تا این لحظه: 39 سال و 8 ماه و 12 روز سن داره

تولد دوباره ام

اولین یلدای الناگلی

1391/9/30 2:15
نویسنده : فاطمه مامان
192 بازدید
اشتراک گذاری

النای عزیزم ، آخرین ثانیه های پاییز در حال سپری شدن است ... به اندازه تمام برگهای رقصانش برایت آرزوهای خوب دارم...

n5Fblu000.gif

امشب آخرین شب پاییز و اولین شب یلدای دوست داشتنی ترین کوچولوی دنیا بود. جیگر پنج ماهه مامان، اولین یلدای زندگیش رو به معنای واقعی جشن گرفت چون دقیقاً تا یه ربع پیش که ساعت 2نیمه شب بود در حال خنده و بازی بود و چنددقیقه ای بیشتر نیست که از خستگی خوابش برده...

یلدای امسال مثل هر سال تو حیاط خونه باباجونم همه دور آتیش بودیم و خیلی خیلی خوش گذشت. فرقش فقط این بود که بخاطر تو عزیزم زیاد نتونستم تو حیاط بمونم چون می ترسیدم سرما بخوری. آخراش دیگه حوصلم سر رفته بود و از تو هال داد میزدم و از خاله و خاله زاده ها میخواستم بیان داخل تا ما تنها نباشیم اونوقت میدونی بدجنسها به من چی میگفتن؟

میگفتن: "خواستی بچه نیاری حالا تنها بشین اون تو" شکلک های شباهنگShabahang

درسته سخته عزیزم ولی هرکاری بخاطر تو باشه با کمال میل انجامش میدم.

دخترکم؛نه فقط یلدا ، تمام شبهای زمستونیت گرم و پرمهر باشه عشقم... 

دوستت دارم آتشین. بوس...

و اما الناجونم همراه با خوراکیهای اولین یلدای زندگیش؛

میگم اینکه زیر زیره خیلی خوشمزه اس ولی خوراکی نیستش بخدا. کسی نخوره این جیگر منو ...

 

baby (11)

 

اینجا هم توی حیاطیم که فقط واسه چند دقیقه بردمت کنار آتیش فدات شم؛

 

h012.gif

و یه چیز دیگه اینکه اینجا یعنی خونه بابابزرگ نت ندارم که این مطالب رو همین الآن توی وبت ثبتشون کنم فقط دارم توی word لبتاپ سیو میکنم تا آماده باشه واسه کپی کردن تو وبلاگت. دوستت دارم عزیزم...  

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)