برای محمدم
تو را به جای همه روزگارانی که نمی زیسته ام دوست میدارم...
تو را به خاطر دوست داشتن دوست میدارم.
تو را به جای همه کسانی که دوست نمیدارم دوست میدارم.
بی تو جز گستره ای بی کرانه نمی بینم...
میان گذشته و امروز.
میبایست تا زندگی را لغت به لغت فرا گیرم...
راست ، از آن گونه که لغت به لغت از یادش میبرند.
تو را دوست میدارم به خاطر مهربانيت...
به رغم همه آن چیزها که جز وهمی نیست ...
دوستت دارم.
برای خاطر این قلب جاودانی که بازش نمیدارم
می اندیشی که تردیدی...
اما تو دلیلی...
تو خورشید رخشانی که بر من می تابی هنگامی که بر خویش
مغرورم.
سپیده که سر بزند....
در این بیشه زار خزان زده شاید گلی بروید.
شبیه آنچه در بهار بوییدم.
پس به نام زندگی....
هرگز نگو هرگز.
Fateme
Mohammad
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی