روز مادر
وای که چه روز مادری شد امسال واسه من. یه عالمه ذوق کردم. آخه اولین سالی بود که تو روز مادر رو بهم تبریک گفتی. از اونجا که روز مادر روز اوج خونه تکونی من بود روی چهارپایه مشغول تمیز کردن سقف و دیوارها از تار عنکبوت بودم که بعد از کلی وقت که تو اتاقت بودی یهویی اومدی گفتی:" مامان روزت مبارک برات یه نقاشی کشیدم که خوشحالت کنم"
منو میگی اونقدددددد ذوق کردم که نگو. در واقع خودم رو از چهارپایه انداختم پایین که نقاشی خوشگلت رو ببینم و یه عالمه ببوسمت. تو هم که از ذوق زدگی من شاد شدی گفتی:"خوشحال شدی مامان؟"
گفتم:"آره خییییییییلی"
گفتی :"حالا که خوشحال شدی واسم یه کادو میخری؟"
حالا من
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی