نفسمون النانفسمون النا، تا این لحظه: 11 سال و 8 ماه و 12 روز سن داره
مامانی النامامانی النا، تا این لحظه: 39 سال و 8 ماه و 12 روز سن داره

تولد دوباره ام

بابایی دلنگرون

1391/4/31 11:28
نویسنده : فاطمه مامان
143 بازدید
اشتراک گذاری

 ماه خوب خدا نزدیک شده و زمان به مقصد رسیدن مسافر کوچولوی ما هم نزدیکتر. النای مامان و بابا... نمی دونم کی میای فقط می دونم توی این ماه عزیز میای. بابایی امروز بدون سحری خوردن روزه گرفته منم دلم نمیاد تنهایی ناهار بخورم. این روزا تمام فکر و ذکرش اینه که نکنه وقت بدنیا اومدنت بدموقع باشه و خدای نکرده مشکلی پیش بیاد. آخه ما یه مدت کوتاه ماشین نداشتیم. چندهفته پیش بابایی از یه بنده خدایی ماشین خریده بود و خیالش بابت من و تو راحت بود، اما اونم دیروز معامله رو فسخ کرد و ماشینش رو پس گرفت واسه همین تا بخواد تو این موقعیت گرفتاریش یه ماشین دیگه بخره همش دلنگرونه. اگه بدونی قبلاً چه خواب سنگینی داشت اما این شبا با یه کم جابجا شدن من از خواب می پره و تا کلی منو سین جیم نکنه و دلش قرص نشه که خبری نیست خوابش نمی بره. می دونی زایمان طبیعی همینش بده که نمی دونی کی باید آماده باشی. اما من دلم روشنه که هیچ اتفاقی نمی افته. نمی دونم شاید بخاطر این ماه عزیزه که روز اولش انقدر آرامش دارم. خداجونم همه چیز رو میسپارم به خودت...  

 رمضانت آمد و ثانیه ها هم بوی تو را گرفته اند...

 وقتی با نجوای ملکوتی اذان ، فارغ از هیاهوی روزگار

 وضویی می سازم و به رکعتی نماز پناه می آورم،

 از تو می خواهم

                                       تا

                                                                     یاری ام فرمایی...

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)