نفسمون النانفسمون النا، تا این لحظه: 11 سال و 9 ماه و 9 روز سن داره
مامانی النامامانی النا، تا این لحظه: 39 سال و 9 ماه و 9 روز سن داره

تولد دوباره ام

بچه گربه ها

1391/3/20 11:45
نویسنده : فاطمه مامان
116 بازدید
اشتراک گذاری

سلام دخملکم. وای که اگه برات تعریف کنم امروز واسه مامانی چه اتفاقی افتاده حتماً جیغ می زنی. جونم واست بگه که اولین روز هفته هست و من و بابایی از پریشب شهرستان بودیم. دیشب بابایی برگشت شیراز و من واسه یه کار مربوط به سند خونه شهرستانمون اونجا موندم تا امروز صبح خودم بیام . خلاصه کارم تا ظهر طول کشید و وقتی رسیدم خونه اولش یه صداهایی مثل ناله توجهم رو جلب کرد که فکر کردم از حیاط میاد. اما خوب که گوش دادم دیدم هرچی به اتاق خواب نزدیکتر میشم صداها واضحتر میشن. جونم واست بگه مامانی؛ بالاخره فهمیدم منبع صداها زیر تختخوابمونه. نزدیک بود سکته کنم. سه تا بچه گربه خیلی کوچولو اونجا بودن که داشتن از گرسنگی تلف می شدن و واسه همین سروصداشون بالا رفته بود. آخه از پریروز که خونه نبودیم و درها قفل بوده اینا گرسنه مونده بودن. تازه متوجه شدم اون گربه زرده که چند روز پیش دیدم از اتاق خواب اومد بیرون و یه بار راحت لم داده بود روی تخت و بیرونش کردم اونجا چه دسته گلی به آب داده بوده. خلاصه تا وقتی بابایی اومد و اونا رو برد روی پشت بوم تا مادرشون بیاد دنبالشون اعصابم خورد بود. صدای تلویزیون رو تا آخر بالا برده بودم تا صداشون رو نشنوم. بگذریم...

تو ملوسک شیطون منم این روزا خیلی مامانی رو لگد میزنی. همش دعا میکنم این یکی دوماه دیگه هم زودتر بگذره تا بغلت کنم و هزارتا ببوسمت. عمرمی، نفسمی...محبت

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)