خرید دوربین
سلام عزیز مامان. بیرون داره یه بارون پاییزی خوشگل میباره.
ما هم امروز یه دوربین خریدیم و من مرتب دارم باهاش ور میرم. وقتی نامزد بودیم بابایی از کیش واسم یه دوربین دیجیتال خرید اما شب عروسیمون تو خونه مامان جون ،یه آدم حسود ازمون دزدیدش.
راستی فردا باز باید شما بمونی پیش خاله ، اما خدا رو شکر فردا دو ساعت بیشتر کلاس ندارم و تا ظهر میام پیشت.
و اما عکسهای افتتاحیه دوربین از النای ناز نازی من؛
هوووو مامانی این چیه خلیدی چه باحاله ...
مامانی مگه من علوسکم که لباس علوسک تنم میکنی آخه ؟؟؟
واااای مامانی ولم کن دیگه خسته شدم همش عکس میگیلی، خوابم میاد خب...
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی