روز طـبـیـعــت
در سیزدهمین روز بهار
رویای سپید داشتنت را
به طبیعت سبز چشمانت
گرهی کور خواهم زد
تا دست سیاهِ هیچ فاصله ای را
توان گشودنش، نباشد.
آرزو می کنم ...
سیزدهمین روز بهارت
سرشار از گره های سبز باشد
بسان اشتیاق ناب کودکی که
هر روز با دست های کوچکش
گره های زندگی را
سطر به سطر
بر روی بند کفشهایش
مشق میکند
و خط خوردگی های سیاه
هیچ طالع نحسی
او را از بالندگی سبز
و تکاپوی سرخش
باز نمی دارد ...
دختر گلم امروز سیزده بدر سال قرنطینگی، مثل شروع سال جدید با روز طیعت سالهای قبل خیلی تفاوت داشت. ورودی و خروجی شهر و حتی پارکها و مکانهای تفریحی مسدود و تردد ممنوع بود و تخلف از مقررات مساوی بود با توقیف یکماهه ماشین و جریمه نیم میلیونی.
با اینکه هنوز یک روز هم نگذشته خودم باورم نمیشه که این وضعیت پیش اومده. واقعا یه اوضاع غیرقابل تصوره و امیدوارم هرچه زودتر تبدیل بشه به خاطراتی که با تعجب درموردش حرف میزنیم.
تنها چیزی که توی ایام عید عادی بود روزشماری دخترکم برای رسیدن سیزده بدر بود که بقول خودش بریم طبیعت و خوش بگذرونیم .
خلاصه امروزمون با خانواده بابایی_ البته فقط عمه الهام و زنعموفاطمه_ توی باغ شهری عمواحمد گذشت اونم با دلهره اینکه نکنه یه وقت از طرف بهداشت بیان سراغمون و تجمع ما رو سرزنش کنن چون امروز حتی دورهم بودن مشمول جریمه میشد اما بخاطر شما بچه ها هم که بود قانون شکنی کردیم. یعنی حکومت نظامی به این حد اضطراب آور نبود.