عروسی عمه جون
گل گلکم خوشگلکم سلام . امشب داریم می ریم عروسی عمه الهام. مگه لباسی پیدا می شد که اندازه مامان شکم گنده بشه؟ به زور دو دست از لباسهام اندازه ام شد اونوقت محمدم بهم میگه تو هیچ فرقی نکردی و یه نی نی ریزه میزه گیرمون میاد. تا حالا بهت نگفته بودم نه؟ از صبح تا شب سفارش می کنه که به خودم برسم تا نی نی مون کوچولو نباشه. حالا این چیزا رو ول کن داره شب میشه و ما هنوز شیرازیم آخه بابایی نیومده و من منتظرشم. خدا کنه عمه زودتر از ما از آرایشگاه نیاد که دلخور میشه. می بینی دیگه چقدر دیر کردیم که این حرفو می زنم. تقصیر باباییه که عروسی آبجی خانومشه و حرص خوردنش هم واسه منه. فدای تو بشم که نیستی واسه عمه برقصی اما با هم براش آرزوی خوشبختی می کنیم. یه عالمه میبوسمت...
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی