نفسمون النانفسمون النا، تا این لحظه: 11 سال و 8 ماه و 18 روز سن داره
مامانی النامامانی النا، تا این لحظه: 39 سال و 8 ماه و 18 روز سن داره

تولد دوباره ام

جوجه قشنگ بابا

1391/7/23 23:0
نویسنده : فاطمه مامان
101 بازدید
اشتراک گذاری

فرشته کوچولوی ما بعد از دیروز تا حالا که از درد واکسن آروم نمی گرفت امشب خندید و خوشحالمون کرد. بغلمحبتبوس

بابایی که انگار با این خنده دنیا رو بهش دادی. نمی دونی چطور مثل بچه ها ذوق می کرد. صبحها که میاد خونه صبحانه بخوره تا براش نخندی از خونه بیرون نمیره. میگه قربون جوجه قشنگم برم که خوشرو و خوش اخلاقه واسه همین آدم باید صبحش با دیدن النا شروع بشه. فقط خدا رو شکر که تب نکردی که از این خیلی می ترسیدم. خطا

راستی امروز مامان بزرگ و بابابزرگ و خاله مهناز از مشهد برگشتن و به اصرار من ناهار اومدن خونه ما. نمی دونی چطور به زور خان عموی من رو آورده بودن اینجا آخه یه چیزی بگم باورت نمیشه ؛ تا بحال خونه هیچکدوم از برادرزاده ها یا خواهرزاده هاش نرفته واسه اینکه دیگری گله نکنه. شاید وقتی این مطلب رو بخونی با خودت بگی حالا مگه خواهرزاده ها و برادرزاده ها چند نفر میشن. آخه تا دوره زمونه شماها ممکنه حتی نسل خواهر و برادر منقرض بشه چه برسه به بچه های اونا. واسه همین اینجا می نویسم تا بدونی چون ما از طرف خانواده پدری خیلی خیلی پر جمعیتیم. مثلاً عموی بنده و البته باباجونم صاحب حدوداً 60تا خواهرزاده و برادرزاده هستن( جون من حال کردی؟ پس بگو ماشالا) تازه فقط همین دو برادرند. چشم نخورن ایشالا...

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)