نفسمون النانفسمون النا، تا این لحظه: 11 سال و 9 ماه و 7 روز سن داره
مامانی النامامانی النا، تا این لحظه: 39 سال و 9 ماه و 7 روز سن داره

تولد دوباره ام

ف

  اینم بابایی من و نتیجه کوچولوش ، شما دخملی هم روی سر ماشین بودی و افتادی تو عکس ...
9 خرداد 1396

یه جمعه عالی

  دخملی خوشگلم. جمعه گذشته حسابی بهمون خوش گذشت. با همه خاله ها و بچه هاشون مهمون مامان بزرگ بودیم و رفتیم بیرون. بعد از ظهر بابایی میخواست زودتر بره خونه اما قرار شد ما بمونیم و بعد با مامان بزرگ اینا  بریم. آخرین لحظه داداشی هم به زور بغل بابایی شد و باهاش رفت. تو مسیر برگشت که یه جاده طولانی خاکی بود با خاله اینا قسمت پشت پیکاپ دایی حمید سوار شدیم و حسابی خاک خوردیم ولی حسابی هم از ته دل خندیدیم.  میتونم بگم با تمام گرفتاری و دغدغه خوب شدن پای داداشی، حدود دو سال بود که واقعا اینطوری نخندیده بودم و بهم خوش نگذشته بود عزیز دلم.  اما این روزا روزی هزار بار خداروشکر میکنم که بالاخره روزهای خوب رو توی تقدیرمون گ...
9 خرداد 1396

اتفاق خوشایند وبلاگ

Elena☆F♡M☆iliya: Elena☆F♡M☆iliya: گلم سلام. تازگیها در نی نی وبلاگ یه اتفاق خوب افتاده اونم اینکه از این ببعد میشه عکسها و مطالب رو از طریق تلگرام به وبلاگ انتقال داد. میدونی همیشه سعی کردم تا اونجا که میتونم خاطره های تو و داداشی رو با گوشی هم که شده تو وب موندگار کنم ولی واقعا با انتقال عکسها به وبلاگ مشکل داشتم یعنی یه عالمه پست بدون عکس گذاشتم. چون آپلود عکسها بدون کم کردن حجم امکانپذیر نبود و واسه اینکار هم نیاز به استفاده از لپتاب بود. جونم بگه واست که حتی ماهی یکبار هم نمیتونستم لپتاب رو روشنش کنم . روشن کردن که چه عرض کنم باید یه جایی قایمش میکردم که اصلا نبینیدش. میپرسی چرا؟ از دست شما دوتا وروجک. یعنی تا چشمتون بهش میفتاد شما م...
8 خرداد 1396

تفریح آی متی

  ❤❤❤❤❤❤ ️ ️ ️ ️ ️ ️ ️ ️ ️ ️ ️ ️ ️ ️ ️ ️ ️ ️ ️ ️ ️ ️ ️ ️ ️ ️ ️ ️ ️ ️ ️ ️ ️ ️ ️ ️ ️ ️ ️ ️ ️ ️ ️ ️ ️ ️ ️ ️ ️ ️ ️ ️ ️ ️ ️ ️ ️ ️ ️ یه چهارشنبه عالی: باغ خانواده زرگری با دوستای i math ...
27 ارديبهشت 1396

کتابخوان کوچک

چطوری قشنگم... اردیبهشت ماهه و مثل هر سال نمایشگاه کتاب برپاست.  چند روزه شبکه پویا تبلیغ میکنه که بچه ها عکساشون رو با کتاب بفرستن تا پخش بشه از شبکه. شما هم خواستی ازت عکس بگیرم که تو شبکه پویا نشونت بدن. قربون اون ژست کتابخونیت برمممممم من...  ...
24 ارديبهشت 1396

دختر یعنی جواهر

  ️ ️ ️ ️ ️ ️ ️ ️ ️ ️ از دخترت نوشتن و برای چون تویی نوشتن به سختی همون لحظه هاییه که دلت پر میکشه برای بازیگوشی و ما بهت میگیم هیس!!!! و به شیرینی اون نگاه پرمهرت وقتی همه چی آرومه... نمیخوام بگم تو اولین و تنها طعم شیرین زندگیم بودی اما میخوام بدونی تو طعم شیرین اولین تجربه مادر شدنم بودی... اولین باری که چشمهام به چشمهای درشت و سیاهت توی صورت گردت تلاقی کرد و تا صبح بهت خیره مونده بودم، فکر کردم مادر بودن قشنگ ترین حس دنیاست... اولین باری که با صدای گریه ات، تو خواب و بیداری از جا پریدم، فکر کردم مادر بودن بزرگترین مسئولیت زندگیه... اولین باری که دستهای کوچولوت رو دور گردنمون حلقه کردی و خودت رو بین من و بابایی جا کردی...
23 ارديبهشت 1396