سرنوشت ماهی گلیها
عشق من از ماهی گلیهات نگفتم که از دست جنابعالی امنیت جانی نداشتن انقدر دست تو تنگشون کردی و بقول خودت باهاشون بازی کردی که یکی دو روز بیشتر عمر نکردن زبون بسته ها. حالا کاش فقط ماهیهای خودت بود. خونه مامان بزرگ هم به همین روش باعث مردن ماهیشون شدی. الآن برات تعریف میکنم چطوری؟ ماهیهای خودت رو که تو دستات میگرفتی و از تنگ بیرون میآوردی و تند تند مشغول بوسیدنشون میشدی. هرچی هم بهت تذکر میدادم که اینکار رو نکنی می گفتی: " دوسش دالم خب ، میخوام باهاش بازی کنم" . امسال سه بار واست ماهی خریدم. آخرین بار ، شب عید بود که باز همون بلا رو سرشون آوردی و حتی یک شبانه روز دوام نیاوردن. خونه بابابزرگ هم که بودیم تو پذیرایی مشغول بازی ب...
نویسنده :
فاطمه مامان
12:42