خسته شدیم
وای مامانی بخدااااااا خسته شدم دیگه از انتظار اومدنت. بابایی هم همینطور، دقیقه ای یک بار سراغت رو میگیره. اگه می دونستی مامان با این شکم گنده چقدر زشت و بدترکیب شده و بدتر از اون چقدر برام سخته زودتر می اومدی و راحتم میکردی. دارم می ترکم با این شکم بزرگم، تا حالا بهت نگفتم اما وقتی خودم رو تو آینه می بینم حالم از خودم بهم می خوره. تو رو خدا زودتر بیا دیگه کجایی ؟ خبری نیست ازت عروسکم. ...
نویسنده :
فاطمه مامان
11:0