یک یادداشت بیست روزه
عزیز دلم امروز بیست روز از بدنیا اومدنت گذشته و میخوام خاطرات این بیست روز رو اینجا یادداشت کنم: فرشته زمینی قشنگم؛ 22مردادماه یعنی وقتی دو روزه بودی نزدیک ظهر بود که بعد از واکسن بدو تولدت از بیمارستان مرخص شدیم و از اونجا رفتیم خونه خاله مهناز. متأسفانه شارژ کولر ماشین بابایی تموم شده بود و چون خیلی گرمت شد تمام مسیر رو تو بغل خاله فرحناز گریه کردی ، اما تا رسیدیم خونه ساکت شدی و به قول عزیزیم خونه خاله رو میخواستی که گریه می کردی. پژمان تا تو رو دید گفت :خاله اینکه خیلی زشته می خواستم بگیرمش پشیمون شدم. خلاصه کلی با آرش مسخره بازی درآوردن تا ناهار خوردیم و یه کم استراحت کردیم . عزیزم خاله مهناز این چند روزه خیلی واسمون...
نویسنده :
فاطمه مامان
19:10